به گزارش مشرق به نقل از ايسنا، «تونينو گوئرا» كه به واسطه عملكرد درخشان در عرصهي فيلمنامهنويسي 3 بار نامزد جايزهي اسكار شد، سابقهي همكاري با جمعي از بزرگان تاريخ سينما را داشت كه هريك نگرشهاي سياسي، فرهنگي و فلسفي خاص خود را داشتند.
«گوئرا» طي چند دهه فعاليت در دنياي سينما، نگارش فيلمنامهي كارگردانان معروفي چون «فدریکو فلینی»، «مایکل آنجلو آنتونیونی»، «آندري تارکوفسکی»، «تئو آنجلوپولوس»، «ماریو مونیچلی»، «فرانچسکو روسی»، «ویتوریو دسیکا» و برادران تاویانی را برعهده داشت.
سینمای مدرن دنيا امروزه فیلمنامهنویسان خلاق زیادی را به خود دیده است؛ چهرههایی که گاهی به اندازهي کارگردانان آن فیلمها و گاهی پراهمیتتر از نام آنها مطرح بودهاند، اما کمتر فیلمنامه نویسی توانسته مانند «تونینو گوئرا» به جایگاه و اعتباری این چنین دست پیدا کند که فیلمسازان بزرگ از کشورها و فرهنگهای مختلف آرزوی همکاری با او را داشته باشند.
«گوئرا» فیلمنامهنویس پرکاری بود و برای بیش از 100 فیلم، فیلمنامه نوشت که بسیاری از آنها از شاهکارهای سینمای مدرن و هنری اروپا به شمار میروند كه از جملهي آنها ميتوان به «آمارکورد»، «شب»، «ماجرا»، «کسوف»، «نوستالژیا»، «ابدیت و یک روز»، «سفر به سیترا»، «نگاه خیرهي اولیس»، «هرج و مرج» و «شب سن لارنزو» اشاره كرد.
به اطمينان ميتوان گفت در سینمای ایتالیا، نام بزرگی را نميتوان پيدا كرد که «گوئرا» با او همکاری نکرده باشد؛ از «فدریکو فلینی» و «جوزپه دسانتیس» تا «ویتوریو دسیکا»، «مایکل آنجلو آنتونیونی»، «فرانچسکو روسي»، «الیو پتری»، «مارکو بلوچیو»، «برادران تاویانی» و «جوزپه تورناتوره».
موفقیت فیلمها و فیلمسازان ایتالیایی سبب شد که شهرت «گوئرا» از مرزهای ایتالیا فراتر رود و سینماگرانی از کشورهای دیگر مانند «آنجلوپولوس» و «تارکوفسکی» نیز بخواهند با او کار کنند.
«گوئرا» مهارت زیادی در طرح روایتهای پیچیده و مدرن، در خلق فضاهای استثنایی و پر رمز و راز، در نوشتن دیالوگهای عمیق و تکاندهنده و آفریدن شخصیتهای منحصر به فرد، غیرقابل پیشبینی و چند لایهي پریشان، افسرده و تنها داشت.
«تونینو گوئرا» متولد 16 مارس 1920 در شهر «سانتارکانجلو» در استان ریمینی ایتالیا، فرزند یک دستفروش فقیر ایتالیایی بود. در روزگار جوانی و در سن 22 سالگی، به دلیل فعالیتهای ضدفاشیستی به اسارت آلمانیها درآمد و در اردوگاههای آلمانی بود که نخستین شعرهای خود را نوشت.
نخستین دفتر شعر او در سال 1945 با عنوان «سوسکها» منتشر شد. وی مدتی به عنوان معلم مدرسه در زادگاهش کار کرد و بعد در سن 30 سالگی به رم رفت. در آنجا با «الیو پتری»، سینماگر چپگرای ایتالیایی آشنا شد که در آن زمان دستیار «جوزپه دسانتیس» بود که مشغول ساخت فیلمی با عنوان «مردان و گرگها» بود. «گوئرا» بر اساس جستوجوها و تجربههای شخصیاش فیلمنامهای برای دسانتیس نوشت که مورد قبول او واقع شد و این اولين تجربهي او به عنوان فیلمنامهنویس در سینما بود که با یک سینماگر بزرگ نئورئالیستی ایتالیا آغاز شد و با نوشتن فیلمنامهي «ماجرا» برای آنتونیونی ادامه پیدا کرد.
فیلم «ماجرا» (1960) آغاز همکاری طولانی گوئرا و آنتونیونی بود که با فیلمهای «شب» و «کسوف» ادامه پیدا کرد و به يك سهگانهي زیبا و ماندگار تبدیل شد. زماني كه فيلم «ماجرا» در جشنوارهي کن به نمایش درآمد، مورد اعتراض تماشاگران قرار گرفت، اما برخی از منتقدان و فیلمسازان از جمله «روسلینی» به تمجيد از مدرنیسم جسورانه و نگاه شاعرانه و عمیقا انسانی آن پرداختند.
«آگراندیسمان» (1967) فیلمی بود با درونمايهي تردید و عدم قطعیت در مفهوم واقعیت که آنتونیونی آن را بر اساس فیلمنامهای از «گوئرا» ساخت. این فیلم جایزه بزرگ جشنوارهي کن را به دست آورد. پس از آن گوئرا فیلمنامهي «قلهي زابریسکی» را برای آنتونیونی نوشت که دربارهي عصیان دانشجویی در آمریکا بود كه به اتهام ارائهي تصویری نادرست از آمریکا به شدت مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت.
همکاری گوئرا و آنتونیونی در چند فیلم دیگر از جمله «صحرای سرخ» (1964)، «راز اوبروالد» (1981)، «شناسایی یک زن» (1982)، «آنسوي ابرها» (1995) و در آخرین فیلم آنتونیونی یعنی فیلم اپیزودیک «اروس» که مشترکا با استیون سودربرگ و «وونگ کار وای» ساخت، ادامه پیدا کرد.
«آمارکورد» یکی از مهمترین آثار فدريكو فلینی و به یادماندنیترین همکاری او با تونینو گوئرا بود كه اين فيلمنامهنويس بزرگ را نامزد جايزهي اسكار كرد. فلینی دوست نزدیک و دوران کودکی گوئرا بود، اما همکاری سینمایی آنها خیلی دیر و در سال 1973 با فیلم «آمارکورد» آغاز شد. گوئرا در اين فيلم تجربههای کودکی مشترک خود با فلینی در شهر کوچک ساحلی رومانا را به فیلمنامه تبدیل کرد که به یکی از آثار شاخص فلینی تبدیل شد.
«آمارکورد» فلینی را برای چهارمین بار برندهي اسکار بهترین فیلم خارجی کرد و گوئرا نیز به خاطر آن نامزد دریافت بهترین فیلمنامه شد. اين فيلم تصویری از یک شهر کوچک و زندگی خانوادههای سنتی و متعصب ایتالیایی در دههي 30 و دوران شکلگیری فاشیسم بود.
همکاری گوئرا با فلینی با فیلمهای «کشتی به راهش ادامه میدهد» (1983) و «جینجر و فرد» (1985)، ادامه يافت. فلینی از گوئرا خواست که فیلمنامهي «شهر زنان» را نیز براي او بنويسد، اما گوئرا به دليل مشغله نتوانست با او در این فیلم همکاری کند.
همکاری گوئرا با «تئو آنجلوپولوس»، كارگردان نامدار و فقيد یونانی از دورههای خلاقانه و پرثمر در کارنامهي سینمایی گوئرا محسوب میشود؛ تا جاييكه آنجلوپولوس دربارهي این همکاری گفته بود تونینو مدت 20 سال، روانکاو وي بوده است. با این که آنها از دو فرهنگ متفاوت بودند، اما ریشههای فکری و ذوق مشترکی داشتند که آنها را به هم پیوند میداد. هر دو شاعر بودند و به سینما از دریچهي شعر و فلسفه نگاه میکردند و کارهایشان در بستر سینمای عمیق و اندیشمندانهي اروپا ساخته میشد.
همکاری گوئرا و آنجلوپولوس در سال ۱۹۸۴ با فیلم «سفر به سیاترا» آغاز شد و با فیلمهای «پرورشدهندهي زنبور عسل» (1986)، «چشماندازی در مه» (1988)، «گامهاي معلق لکلک» (1991)، «ابدیت و یک روز» (1998) و «دشت گریان» (2004) ادامه یافت.
گوئرا و آنجلوپولوس به کمک يكديگر سه دهه تاریخ معاصر یونان را ورق زدند و داستانهایی تراژیک و غمناک دربارهي تبعیدیان چپ، مهاجران و روشنفکران افسرده و ناامید خلق کردند. گوئرا براي فیلمنامهي «سفر به سیاترا» جایزهي بهترین فیلمنامه را از جشنوارهي کن در سال 1984 دریافت کرد.
آشنایی گوئرا با «آندري تارکوفسکی»، سینماگر نابغهي روسيه از جشنوارهي فیلم ونیز آغاز شد که در آن تارکوفسکی جايزهي شیر طلا را براي فیلم «کودکی ایوان» دریافت کرد.
گوئرا از تارکوفسکی دعوت کرد که به ایتالیا بیاید، اما دولت شوروی سابق اجازهي سفر به تارکوفسکی را نداد تا این که در سال 1980 تارکوفسکی موفق شد به ایتالیا سفر کند و به کمک گوئرا فیلم مستند «سفر در زمان» را برای شبكهي تلویزیون «راي» بسازد که مقدمهای برای همکاری آنها در فیلم «نوستالژیا» بود؛ فیلمی به شدت شخصی که بیانگر وضعیت تارکوفسکی مهاجر و تبعیدی بود و گوئرا این وضعیت را به خوبی دریافته و در فیلم منعکس کرده بود.
در میان سینماگران ایتالیایی، بعد از آنتونیونی، «تونینو گوئرا» بیشترین همکاری را با «فرانچسکو روسی» داشت؛ کارگردانی که یکی از مهمترین سینماگران سیاسی بعد از جنگ ایتالیا محسوب میشود که فیلمهایش مضامین عدالتخواهانه داشته و عمدتا به افشای فساد سیاسی و اخلاقی در جامعهي ایتالیا و مناسبات قدرت و مافیا پرداختهاند. فیلم «ماجرای ماتئی» (1972) اولين همکاری گوئرا با فرانچسکو روسی بود و در میان کارهای مشترک آنها اهمیت زیادی دارد. این فیلم برندهي نخل طلای کن شد.
فیلم «سه برادر» نقطهي اوج همکاری گوئرا و فرانچسکو روسی بود. فیلمی که بیانگر چالش عواطف انسانی و عقاید سیاسی و باورهای مذهبی متضاد سه برادر ایتالیایی بود که به دعوت پدرشان برای شرکت در مراسم تدفین مادرشان فراخوانده میشوند. هر یک از برادران که گرفتاری ها و دلمشغولیهای جداگانهي خود را دارند و زندگی مدرن شهری ميان آنها فاصله و شکاف ایجاد کرده است، در خانهي پدری حضور میيابند تا به جنازهي مادرشان ادای احترام کنند.
«شب سن لارنزو» (1982)، «خورشید نیمهشب» (1990) و «هرج و مرج» حاصل همکاری گوئرا با برادران تاویانی است که تمامي آنها، بهویژه فیلم «هرج و مرج» در میان آثار درخشان سینمای هنری دههي 80 اروپا قرار دارند.
«هنری چهارم» ساختهي مارکو بلوچیو (1984)، «در جستوجوی گریگوری» به کارگردانی پیتر وود و «کارو میشل» ساختهي ماریو مونیچلی از دیگر فیلمنامههای مطرح تونینو گوئرا به شمار میروند.
گوئرا همچنین فیلمنامهي «ازدواج به سبک ایتالیایی» را برای ویتوریو دسیکا نوشت که در دوران جدایی دسیکا از سنت نئورئالیسم ایتالیا ساخته شد. وي همچنین فیلمنامهي کمدی معروف «همه حالشان خوب است» را برای جوزپه تورناتوره نوشت.
گوئرا سه بار براي فيلمهاي «آگراندیسمان»، «آمارکورد»و «کازانووا 70» نامزد دریافت جايزهي اسکار برای بهترین فیلمنامه شد، اما این جایزه هرگز به او داده نشد.
«گوئرا» طي چند دهه فعاليت در دنياي سينما، نگارش فيلمنامهي كارگردانان معروفي چون «فدریکو فلینی»، «مایکل آنجلو آنتونیونی»، «آندري تارکوفسکی»، «تئو آنجلوپولوس»، «ماریو مونیچلی»، «فرانچسکو روسی»، «ویتوریو دسیکا» و برادران تاویانی را برعهده داشت.
سینمای مدرن دنيا امروزه فیلمنامهنویسان خلاق زیادی را به خود دیده است؛ چهرههایی که گاهی به اندازهي کارگردانان آن فیلمها و گاهی پراهمیتتر از نام آنها مطرح بودهاند، اما کمتر فیلمنامه نویسی توانسته مانند «تونینو گوئرا» به جایگاه و اعتباری این چنین دست پیدا کند که فیلمسازان بزرگ از کشورها و فرهنگهای مختلف آرزوی همکاری با او را داشته باشند.
«گوئرا» فیلمنامهنویس پرکاری بود و برای بیش از 100 فیلم، فیلمنامه نوشت که بسیاری از آنها از شاهکارهای سینمای مدرن و هنری اروپا به شمار میروند كه از جملهي آنها ميتوان به «آمارکورد»، «شب»، «ماجرا»، «کسوف»، «نوستالژیا»، «ابدیت و یک روز»، «سفر به سیترا»، «نگاه خیرهي اولیس»، «هرج و مرج» و «شب سن لارنزو» اشاره كرد.
موفقیت فیلمها و فیلمسازان ایتالیایی سبب شد که شهرت «گوئرا» از مرزهای ایتالیا فراتر رود و سینماگرانی از کشورهای دیگر مانند «آنجلوپولوس» و «تارکوفسکی» نیز بخواهند با او کار کنند.
«گوئرا» مهارت زیادی در طرح روایتهای پیچیده و مدرن، در خلق فضاهای استثنایی و پر رمز و راز، در نوشتن دیالوگهای عمیق و تکاندهنده و آفریدن شخصیتهای منحصر به فرد، غیرقابل پیشبینی و چند لایهي پریشان، افسرده و تنها داشت.
«تونینو گوئرا» متولد 16 مارس 1920 در شهر «سانتارکانجلو» در استان ریمینی ایتالیا، فرزند یک دستفروش فقیر ایتالیایی بود. در روزگار جوانی و در سن 22 سالگی، به دلیل فعالیتهای ضدفاشیستی به اسارت آلمانیها درآمد و در اردوگاههای آلمانی بود که نخستین شعرهای خود را نوشت.
نخستین دفتر شعر او در سال 1945 با عنوان «سوسکها» منتشر شد. وی مدتی به عنوان معلم مدرسه در زادگاهش کار کرد و بعد در سن 30 سالگی به رم رفت. در آنجا با «الیو پتری»، سینماگر چپگرای ایتالیایی آشنا شد که در آن زمان دستیار «جوزپه دسانتیس» بود که مشغول ساخت فیلمی با عنوان «مردان و گرگها» بود. «گوئرا» بر اساس جستوجوها و تجربههای شخصیاش فیلمنامهای برای دسانتیس نوشت که مورد قبول او واقع شد و این اولين تجربهي او به عنوان فیلمنامهنویس در سینما بود که با یک سینماگر بزرگ نئورئالیستی ایتالیا آغاز شد و با نوشتن فیلمنامهي «ماجرا» برای آنتونیونی ادامه پیدا کرد.
فیلم «ماجرا» (1960) آغاز همکاری طولانی گوئرا و آنتونیونی بود که با فیلمهای «شب» و «کسوف» ادامه پیدا کرد و به يك سهگانهي زیبا و ماندگار تبدیل شد. زماني كه فيلم «ماجرا» در جشنوارهي کن به نمایش درآمد، مورد اعتراض تماشاگران قرار گرفت، اما برخی از منتقدان و فیلمسازان از جمله «روسلینی» به تمجيد از مدرنیسم جسورانه و نگاه شاعرانه و عمیقا انسانی آن پرداختند.
«آگراندیسمان» (1967) فیلمی بود با درونمايهي تردید و عدم قطعیت در مفهوم واقعیت که آنتونیونی آن را بر اساس فیلمنامهای از «گوئرا» ساخت. این فیلم جایزه بزرگ جشنوارهي کن را به دست آورد. پس از آن گوئرا فیلمنامهي «قلهي زابریسکی» را برای آنتونیونی نوشت که دربارهي عصیان دانشجویی در آمریکا بود كه به اتهام ارائهي تصویری نادرست از آمریکا به شدت مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت.
همکاری گوئرا و آنتونیونی در چند فیلم دیگر از جمله «صحرای سرخ» (1964)، «راز اوبروالد» (1981)، «شناسایی یک زن» (1982)، «آنسوي ابرها» (1995) و در آخرین فیلم آنتونیونی یعنی فیلم اپیزودیک «اروس» که مشترکا با استیون سودربرگ و «وونگ کار وای» ساخت، ادامه پیدا کرد.
«آمارکورد» یکی از مهمترین آثار فدريكو فلینی و به یادماندنیترین همکاری او با تونینو گوئرا بود كه اين فيلمنامهنويس بزرگ را نامزد جايزهي اسكار كرد. فلینی دوست نزدیک و دوران کودکی گوئرا بود، اما همکاری سینمایی آنها خیلی دیر و در سال 1973 با فیلم «آمارکورد» آغاز شد. گوئرا در اين فيلم تجربههای کودکی مشترک خود با فلینی در شهر کوچک ساحلی رومانا را به فیلمنامه تبدیل کرد که به یکی از آثار شاخص فلینی تبدیل شد.
«آمارکورد» فلینی را برای چهارمین بار برندهي اسکار بهترین فیلم خارجی کرد و گوئرا نیز به خاطر آن نامزد دریافت بهترین فیلمنامه شد. اين فيلم تصویری از یک شهر کوچک و زندگی خانوادههای سنتی و متعصب ایتالیایی در دههي 30 و دوران شکلگیری فاشیسم بود.
همکاری گوئرا با فلینی با فیلمهای «کشتی به راهش ادامه میدهد» (1983) و «جینجر و فرد» (1985)، ادامه يافت. فلینی از گوئرا خواست که فیلمنامهي «شهر زنان» را نیز براي او بنويسد، اما گوئرا به دليل مشغله نتوانست با او در این فیلم همکاری کند.
همکاری گوئرا با «تئو آنجلوپولوس»، كارگردان نامدار و فقيد یونانی از دورههای خلاقانه و پرثمر در کارنامهي سینمایی گوئرا محسوب میشود؛ تا جاييكه آنجلوپولوس دربارهي این همکاری گفته بود تونینو مدت 20 سال، روانکاو وي بوده است. با این که آنها از دو فرهنگ متفاوت بودند، اما ریشههای فکری و ذوق مشترکی داشتند که آنها را به هم پیوند میداد. هر دو شاعر بودند و به سینما از دریچهي شعر و فلسفه نگاه میکردند و کارهایشان در بستر سینمای عمیق و اندیشمندانهي اروپا ساخته میشد.
همکاری گوئرا و آنجلوپولوس در سال ۱۹۸۴ با فیلم «سفر به سیاترا» آغاز شد و با فیلمهای «پرورشدهندهي زنبور عسل» (1986)، «چشماندازی در مه» (1988)، «گامهاي معلق لکلک» (1991)، «ابدیت و یک روز» (1998) و «دشت گریان» (2004) ادامه یافت.
گوئرا و آنجلوپولوس به کمک يكديگر سه دهه تاریخ معاصر یونان را ورق زدند و داستانهایی تراژیک و غمناک دربارهي تبعیدیان چپ، مهاجران و روشنفکران افسرده و ناامید خلق کردند. گوئرا براي فیلمنامهي «سفر به سیاترا» جایزهي بهترین فیلمنامه را از جشنوارهي کن در سال 1984 دریافت کرد.
آشنایی گوئرا با «آندري تارکوفسکی»، سینماگر نابغهي روسيه از جشنوارهي فیلم ونیز آغاز شد که در آن تارکوفسکی جايزهي شیر طلا را براي فیلم «کودکی ایوان» دریافت کرد.
گوئرا از تارکوفسکی دعوت کرد که به ایتالیا بیاید، اما دولت شوروی سابق اجازهي سفر به تارکوفسکی را نداد تا این که در سال 1980 تارکوفسکی موفق شد به ایتالیا سفر کند و به کمک گوئرا فیلم مستند «سفر در زمان» را برای شبكهي تلویزیون «راي» بسازد که مقدمهای برای همکاری آنها در فیلم «نوستالژیا» بود؛ فیلمی به شدت شخصی که بیانگر وضعیت تارکوفسکی مهاجر و تبعیدی بود و گوئرا این وضعیت را به خوبی دریافته و در فیلم منعکس کرده بود.
در میان سینماگران ایتالیایی، بعد از آنتونیونی، «تونینو گوئرا» بیشترین همکاری را با «فرانچسکو روسی» داشت؛ کارگردانی که یکی از مهمترین سینماگران سیاسی بعد از جنگ ایتالیا محسوب میشود که فیلمهایش مضامین عدالتخواهانه داشته و عمدتا به افشای فساد سیاسی و اخلاقی در جامعهي ایتالیا و مناسبات قدرت و مافیا پرداختهاند. فیلم «ماجرای ماتئی» (1972) اولين همکاری گوئرا با فرانچسکو روسی بود و در میان کارهای مشترک آنها اهمیت زیادی دارد. این فیلم برندهي نخل طلای کن شد.
فیلم «سه برادر» نقطهي اوج همکاری گوئرا و فرانچسکو روسی بود. فیلمی که بیانگر چالش عواطف انسانی و عقاید سیاسی و باورهای مذهبی متضاد سه برادر ایتالیایی بود که به دعوت پدرشان برای شرکت در مراسم تدفین مادرشان فراخوانده میشوند. هر یک از برادران که گرفتاری ها و دلمشغولیهای جداگانهي خود را دارند و زندگی مدرن شهری ميان آنها فاصله و شکاف ایجاد کرده است، در خانهي پدری حضور میيابند تا به جنازهي مادرشان ادای احترام کنند.
«شب سن لارنزو» (1982)، «خورشید نیمهشب» (1990) و «هرج و مرج» حاصل همکاری گوئرا با برادران تاویانی است که تمامي آنها، بهویژه فیلم «هرج و مرج» در میان آثار درخشان سینمای هنری دههي 80 اروپا قرار دارند.
«هنری چهارم» ساختهي مارکو بلوچیو (1984)، «در جستوجوی گریگوری» به کارگردانی پیتر وود و «کارو میشل» ساختهي ماریو مونیچلی از دیگر فیلمنامههای مطرح تونینو گوئرا به شمار میروند.
گوئرا همچنین فیلمنامهي «ازدواج به سبک ایتالیایی» را برای ویتوریو دسیکا نوشت که در دوران جدایی دسیکا از سنت نئورئالیسم ایتالیا ساخته شد. وي همچنین فیلمنامهي کمدی معروف «همه حالشان خوب است» را برای جوزپه تورناتوره نوشت.
گوئرا سه بار براي فيلمهاي «آگراندیسمان»، «آمارکورد»و «کازانووا 70» نامزد دریافت جايزهي اسکار برای بهترین فیلمنامه شد، اما این جایزه هرگز به او داده نشد.